عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۳۲۱: آن را که ز وصل او خبر بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن را که ز وصل او خبر بود هر روز قیامتی دگر بود چه جای قیامت است کاینجا این شور از آن عظیم تر بود زیرا که قیامت قوی را در حد وجود پا و سر بود وین شور چو پا و سر ندارد هرگز نتواندش گذر بود چون نیست نهایت ره عشق زین ره نه نشان و نه اثر بود هر کس که ازین رهت خبر داد می دان به یقین که بی خبر بود زین راه چو یک قدم نشان نیست چه لایق هر قدم شمر بود راهی است که هر که یک قدم زد شد محو اگر چه نامور بود چندان که به غور ره نگه کرد نه راهرو و نه راهبر بود القصه کسی که پیشتر رفت سرگشتهٔ راه بیشتر بود بر گام نخست بود مانده آنکو همه عمر در سفر بود وانکس که بیافت سر این راه شد کور اگرچه دیده ور بود کین راز کسی شنید و دانست کز دیده و گوش کور و کر بود مانند فرید اندرین راه پر دل شد اگرچه بی جگر بود عطار که بود مرد این راه زان جملهٔ عمر نوحه گر بود عطار نیشابوری