عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۷۴: کارم از عشق تو به جان آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کارم از عشق تو به جان آمد دلم از درد در فغان آمد تا می عشق تو چشید دلم از بد و نیک بر کران آمد از سر نام و ننگ و روی و ریا با سر درد جاودان آمد سالها در رهت قدمها زد عمرها بر پیت دوان آمد شب نخفت و به روز نارامید تا ز هستی خود به جان آمد وز تو کس را دمی درین وادی بی خبر بود و بی نشان آمد چون ز مقصود خود ندیدم بوی سود عمرم همه زیان آمد دل حیوان چو مرد کار نبود چون زنان پیش دیگران آمد دین هفتاد ساله داد به باد مرد میخانه و مغان آمد کم زن و همنشین رندان شد سگ مردان کاردان آمد با خراباتیان دردی کش خرقه بنهاد و در میان آمد چون به ایمان نیامدی در دست کافری را به امتحان آمد ترک دین گفت تا مگر بی دین بوک در خورد تو توان آمد دل عطار چون زبان دربست از بد و نیک در کران آمد عطار نیشابوری