عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۵۶: هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که در بادیهٔ عشق تو سرگردان شد همچو من در طلبت بی سر و بی سامان شد بی سر و پای از آنم که دلم گوی صفت در خم زلف چو چوگان تو سرگردان شد هر که از ساقی عشق تو چو من باده گرفت بی خود و بی خرد و بی خبر و حیران شد سالک راه تو بی نام و نشان اولیتر در ره عشق تو با نام و نشان نتوان شد در منازل منشین خیز که آن کس بیند چهرهٔ مقصد و مقصود که تا پایان شد تا ابد کس ندهد نام و نشان از وی باز دل که در سایهٔ زلف تو چنین پنهان شد حسنت امروز همی بینم و صد چندان است لاجرم در دل من عشق تو صد چندان شد شادم ای دوست که در عشق تو دشواری ها بر من امروز به اقبال غمت آسان شد بر سر نفس نهم پای که در حالت رقص مرد راه از سر این عربده دست افشان شد رو که در مملکت عشق سلیمانی تو دیو نفست اگر از وسوسه در فرمان شد همچو عطار درین درد بساز ار مردی کان نبد مرد که او در طلب درمان شد عطار نیشابوری