عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۵۴: چون عشق تو داعی عدم شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون عشق تو داعی عدم شد نتوان به وجود متهم شد جایی که وجود عین شرک است آنجا نتوان مگر عدم شد جانا می عشق تو دلی خورد کو محو وجود جام جم شد در پرتو نیستی عشقت بیش از همه بود و کم ز کم شد بر لوح فتاد ذره ای عشق لوح از سر بی خوردی قلم شد عشق تو دلم در آتش افکند تا گرد همه جهان علم شد دل در سر زلف تو قدم زد ایمانش نثار آن قدم شد دل در ره تو نداشت جز درد با درد دلم دریغ ضم شد رازی که دلم نهفته می داشت بر چهرهٔ من به خون رقم شد تا تو بنواختی چو چنگم رگ بر تن من چو زیر و بم شد عطار به نقد نیم جان داشت وان نیز به محنت تو هم شد عطار نیشابوری