عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۵۳: بیچاره دلم در سر آن زلف به خم شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیچاره دلم در سر آن زلف به خم شد دل کیست که جان نیز درین واقعه هم شد انگشت نمای دو جهان گشت به عزت هر دل که سراسیمهٔ آن زلف به خم شد چون پرده برانداختی از روی چو خورشید هر جا که وجودی است از آن روی عدم شد راه تو شگرف است بسر می روم آن ره زآنروی که کفر است در آن ره به قدم شد عشاق جهان جمله تماشای تو دارند عالم ز تماشی تو چون خلد ارم شد تا مشعلهٔ روی تو در حسن بیفزود خوبان جهان را ز خجل مشعله کم شد تا روی چو خورشید تو از پرده علم زد خورشید ز پرده به در افتاد و علم شد تا لوح چو سیم تو خطی سبز برآورد جان پیش خط سبز تو بر سر چو قلم شد چون آه جگرسوز ز عطار برآمد با مشک خط تو جگر سوخته ضم شد عطار نیشابوری