عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۵۲: بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بار دگر پیر ما مفلس و قلاش شد در بن دیر مغان ره زن اوباش شد میکدهٔ فقر یافت خرقهٔ دعوی بسوخت در ره ایمان به کفر در دو جهان فاش شد زآتش دل پاک سوخت مدعیان را به دم دردی اندوه خورد عاشق و قلاش شد پاک بری چست بود در ندب لامکان کم زن و استاد گشت حیله گر و طاش شد لاشهٔ دل را ز عشق بار گران برنهاد فانی و لاشییء گشت یار هویداش شد راست که بنمود روی آن مه خورشید چهر عقل چو طاوس گشت وهم چو خفاش شد وهم ز تدبیر او آزر بت ساز گشت عقل ز تشویر او مانی نقاش شد چون دل عطار را بحر گهربخش دید در سخن آمد به حرف ابر گهرپاش شد عطار نیشابوری