عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۲۹: گر از گره زلفت جانم کمری سازد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر از گره زلفت جانم کمری سازد در جمع کله داران از خویش سری سازد گردون که همه کس را زو دست بود بر سر از دست سر زلفت هر شب حشری سازد طاوس فلک هر شب شد سوخته بال و پر هم شمع رخت سوزد گر بال و پری سازد بنمای لب و رویت تا این دل بیمارم یا به بتری گردد یا گلشکری سازد جان عزم سفر دارد زین بیش مخور خونش تا بو که ز خون دل زاد سفری سازد این عاشق بی زر را زر نیست تو می خواهی چون وجه زرش نبود از وجه زری سازد تا زر نبود اول تا جان ندهد آخر دیوانه بود هر کو با سیم بری سازد دیری است که می سازم تا بو که بسازی تو چون توبه نمی سازی دل با دگری سازد چون نیست ز یاقوتت هم قوت و هم قوتم عطار کنون بی تو قوت از جگری سازد عطار نیشابوری