عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۲۲۱: چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون زلف بیقرارش بر رخ قرار گیرد از رشک روی مه را در صد نگار گیرد از بس که حلقه بینی در زلف مشکبارش صد دست باید آنجا تا در شمار گیرد گر زاهدی ببیند میگونی لب او تا روز رستخیزش زان می خمار گیرد گر ماه لاله گونش تابد به نرگس و گل گلزار پای تا سر از رشک خار گیرد گر از کمان ابرو بادام نرگسینش یک تیر برگشاید صیدی هزار گیرد خورشید کو ز تنگی بر چرخ می کشد تیغ از بیم تیر چشمش گردون حصار گیرد او آفتاب حسن است از پرده گر بتابد دهر خرف ز رویش طبع بهار گیرد عاشق که از میانش مویی خبر ندارد در آرزوی مویش از جان کنار گیرد عطار را به وعده دل می دهد ولیکن اندر میان آتش دل چون قرار گیرد عطار نیشابوری