عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۹۸: هر دل که وصال تو طلب کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دل که وصال تو طلب کرد شب خوش بادش که روز شب کرد در تاریکی میان خون مرد هر که آب حیات تو طلب کرد وآنکس که بنا در این گهر یافت بی خود شد و مدتی طرب کرد آن چیز که یافت بس عجب یافت وآن حال که کرد بس عجب کرد چون حوصله پر برآمد او را بانگی نه به وقت ازین سبب کرد عشق تو میان خون و آتش بردار کشیدش و ادب کرد عشق تو هزار طیلسان را در گردن عاشقان کنب کرد بس مرد شگرف را که این بحر لب برهم دوخت و خشک لب کرد بس جان عظیم را که این درد گه تاب بسوخت گاه تب کرد چون خار رطب بد و رطب خار عقل از چه عزیمت رطب کرد صد حقه و مهره هست و هیچ است این کار کدام بلعجب کرد چون نتوانی محمدی یافت باری مکن آنچه بولهب کرد عطار سزد که پشت گرم است چون روی به قبلهٔ عرب کرد عطار نیشابوری