عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۷۸: خطش مشک از زنخدان می برآرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خطش مشک از زنخدان می برآرد مرا از دل نه از جان می برآرد خطش خوانا از آن آمد که بی کلک مداد از لعل خندان می برآرد مداد آنجا که باشد لوح سیمینش ز نقره خط چون جان می برآرد کدامین خط خطا رفت آنچه گفتم مگر خار از گلستان می برآرد چنین جایی چه خای خار باشد که از گل برگ ریحان می برآرد چه می گویم که ریحان خادم اوست که سنبل از نمکدان می برآرد چه جای سنبل تاریک روی است که سبزه زاب حیوان می برآرد ز سبزه هیچ شیرینی نیاید نبات از شکرستان می برآرد نبات آنجا چه وزن آرد ولیکن زمرد را ز مرجان می برآرد چه سنجد در چنین موقع زمرد که مشک از ماه تابان می برآرد که داند تا به سرسبزی خط او چه شیرینی ز دیوان می برآرد به یک دم کافر زلفش به مویی دمار از صد مسلمان می برآرد ز سنگ خاره خون، یعنی که یاقوت به زخم تیر مژگان می برآرد میان شهر می گردد چو خورشید خروش از چرخ گردان می برآرد دلم از عشق رویش زیر بر او نفس دزدیده پنهان می برآرد چو می ترسد ز چشم بد نفس را نهان از خویشتن زان می برآرد فرید از دست او صد قصه هر روز به پیش چشم سلطان می برآرد عطار نیشابوری