عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۷۵: اگر دردت دوای جان نگردد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر دردت دوای جان نگردد غم دشوار تو آسان نگردد که دردم را تواند ساخت درمان اگر هم درد تو درمان نگردد دمی درمان یک دردم نسازی که بر من درد صد چندان نگردد که یابد از سر زلف تو مویی که دایم بی سر و سامان نگردد که یابد از سر کوی تو گردی که همچون چرخ سرگردان نگردد که یابد از می عشق تو بویی که جانش مست جاویدان نگردد ندانم تا چه خورشیدی است عشقت که جز در آسمان جان نگردد دلا هرگز بقای کل نیابی که تا جان فانی جانان نگردد یقین می دان که جان در پیش جانان نیابد قرب تا قربان نگردد اگر قربان نگردد نیست ممکن که بر تو عمر تو تاوان نگردد چو خفاشی بمیری چشم بسته اگر خورشید تو رخشان نگردد اگر آدم کفی گل بود گو باش به گل خورشید تو پنهان نگردد در آن خورشید حیران گشت عطار چنان جایی کسی حیران نگردد عطار نیشابوری