عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۶۲: گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر پرده ز خورشید جمال تو برافتد گل جامه قبا کرده ز پرده به در افتد چون چشم چمن چهرهٔ گلرنگ تو بیند خون از دهن غنچه ز تشویر برافتد بشکافت تنم غمزهٔ تو گرچه چو مویی است یک تیر ندیدم که چنین کارگر افتد گر بر جگرم آب نمانده است عجب نیست کاتش ز رخت هر نفس اندر جگر افتد گر چه دل من مرغ بلند است چو سیمرغ لیکن چو دمت خورد به دام تو درافتد گر گلشکری این دل بیمار کند راست آتش ز لب و روی تو در گلشکر افتد بر چشم و لبم زآتش عشق تو بترسم کین آتش از آن است که در خشک و تر افتد من خاک توام پا نهم بر سر افلاک چون باد، گرت بر من خاکی گذر افتد بی یاد تو عطار اگر جان به لب آرد جانش همه خون گردد و دل در خطر افتد عطار نیشابوری