عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۶۱: هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر شب دل پر خونم بر خاک درت افتد تا بو که چو روز آید بر وی گذرت افتد کار دو جهان من جاوید نکو گردد گر بر من سرگردان یک دم نظرت افتد از دست چو من عاشق دانی که چه برخیزد کاید به سر کویت در خاک درت افتد گر عاشق روی خود سرگشته همی خواهی حقا که اگر از من سرگشته ترت افتد این است گناه من کت دوست همی دارم خطی به گناه من درکش اگرت افتد دانم که بدت افتد زیرا که دلم بردی ور در تو رسد آهم از بد بترت افتد گر تو همه سیمرغی از آه دلم می ترس کاتش ز دلم ناگه در بال و پرت افتد خون جگرم خوردی وز خویش نپرسیدی آخر چکنی جانا گر بر جگرت افتد پا بر سر درویشان از کبر منه یارا در طشت فنا روزی بی تیغ سرت افتد بیچاره من مسکین در دست تو چون مومم بیچاره تو گر روزی مردی به سرت افتد هش دار که این ساعت طوطی خط سبزت می آید و می جوشد تا بر شکرت افتد گفتی شکری بخشم عطار سبک دل را این بر تو گران آید رایی دگرت افتد عطار نیشابوری