عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۳۷: آتش سودای تو عالم جان در گرفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آتش سودای تو عالم جان در گرفت سوز دل عاشقانت هر دو جهان در گرفت جان که فروشد به عشق زندهٔ جاوید گشت دل که بدانست حال ماتم جان در گرفت از پس چندین هزار پرده که در پیش بود روی تو یک شعله زد کون و مکان در گرفت چون تو برانداختی برقع عزت ز پیش جان متحیر بماند عقل فغان در گرفت بر سر کوی تو عشق آتش دل برفروخت شمع دل عاشقانت جمله از آن در گرفت جرعهٔ اندوه تو تا دل من نوش کرد زآتش آه دلم کام و زبان در گرفت تا که ز رنگ رخت یافت دل من نشان روی من از خون دل رنگ و نشان در گرفت جان و دل عاشقان خرقه شد اندر میان زانکه سماع غمت در همگان در گرفت راست که عطار داد حسن و جمال تو شرح سینه برآورد جوش دل خفقان در گرفت عطار نیشابوری