عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۳۵: هر دل که ز عشق بی نشان رفت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر دل که ز عشق بی نشان رفت در پردهٔ نیستی نهان رفت از هستی خویش پاک بگریز کین راه به نیستی توان رفت تا تو نکنی ز خود کرانه کی بتوانی ازین میان رفت صد گنج میان جان کسی یافت کین بادیه از میان جان رفت راهی که به عمرها توان رفت مرد ره او به یک زمان رفت هان ای دل خفته عمر بگذشت تا کی خسبی که کاروان رفت ای جان و جهان چه می نشینی برخیز که جان شد و جهان رفت از جملهٔ نیستان این راه آن برد سبق که بی نشان رفت چون نیستی از زمین توان برد کی هست توان بر آسمان رفت محتاج به دانهٔ زمین بود مرغی که ز شاخ لامکان رفت عطار چو ذوق نیستی یافت از هستی خویش بر کران رفت عطار نیشابوری