عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۱۱۱: از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از قوت مستیم ز هستیم خبر نیست مستم ز می عشق و چو من مست دگر نیست در جشن می عشق که خون جگرم ریخت نقل من دلسوخته جز خون جگر نیست مستان می عشق درین بادیه رفتند من ماندم و از ماندن من نیز اثر نیست در بادیهٔ عشق نه نقصان نه کمال است چون من دو جهان خلق اگر هست و اگر نیست گویند برو تا به درش برگذری بوک هیهات که گر باد شوم روی گذر نیست زین پیش دلی بود مرا عاشق و امروز جز بی خبریم از دل خود هیچ خبر نیست جانا اگرم در سر کار تو رود جان از دادن صد جان دگرم بیم خطر نیست در دامن تو دست کسی می زند ای دوست کو در ره سودای تو با دامن تر نیست دانی که چه خواهم من دلسوخته از تو خواهم که نخواهم، دگرم هیچ نظر نیست عطار چنان غرق غمت شد که دلش را یک دم دل دل نیست زمانی سر سر نیست عطار نیشابوری