عطار نیشابوری
غزلیات
غزل شماره ۸۱: هر شور وشری که در جهان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر شور وشری که در جهان است زان غمزهٔ مست دلستان است گفتم لب اوست جان، خرد گفت جان چیست مگو چه جای جان است وصفش چه کنی که هرچه گویی گویند مگو که بیش از آن است غمهاش به جان اگر فروشند می خر که هنوز رایگان است در عشق فنا و محو و مستی سرمایهٔ عمر جاودان است در عشق چو یار بی نشان شو کان یار لطیف بی نشان است تو آینهٔ جمال اویی و آیینهٔ تو همه جهان است ای ساقی بزم ما سبک خیز می ده که سرم ز می گران است در جام جهان نمای ما ریز آن باده که کیمیای جان است ای مطرب ساده ساز بنواز کامشب شب بزم عاشقان است از رفته و نامده چه گویم چون حاصل عمرم این زمان است ما را سر بودن جهان نیست ما را سر یار مهربان است این کار نه کار توست خاموش کین راه به پای رهروان است کاری است بزرگ راه عطار وین کار نه بر سر زبان است عطار نیشابوری