بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 79
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اِنَّ اَکْیَسَکُمْ اَکْثُرُکُمْ لِلْمَوْتِ ذِکْراًگفتم ای مؤمن ذکر موت و صبر کن یک پاره راه مانده است تا در حدولایتی روی که در آنجا شهری است مقرّ اگر چه پایت آبله کرده است و کوفتۀ راه شده ای امّا ای مؤمن دل ‏تنگ مکن که همین ساعت راه قطع شود و از این رنج هات هیچ نماند مگر آن ولایت رؤیة الله است و آن سفر و راه دور غافل بودن است از الله و تو از ولایت های دور آمده ای و این اجزای کالبد تو که اکنون جمادی ست تا کدام بر و بحر کوفته است تا این جا رسیده است و تو فراموش‏ کاری همه را فراموش کرده ای آنچه حالی ست می‏ بینی و سفرهای دگر را فراموش کرده ای چنان که در این کوچَگه این عَقبات درآمده ای سفرها بسیار کرده ای و همه را فراموش کرده ای هرچه خوشی حالی ست از تو نیک دور است از آنکه تو را خیر باد می‏ کند [بلکه شر باد می‏ کندو می‏ رود از تو چنان که هرگز تو او را درنیابی و آن جهان به تو نزدیک است که با تو قرار می‏ گیرد و قرارگاه تو آن است تو بازگونه این را حالی نزدیک می ‏دانی و آن را دور می ‏دانی جهان مزرعه‏ ایست و خلقانِ جنس جنس را و جفت‏ جفت را الله یوغ برنهاده است و در هر قطعه نوع دگر می‏ کارداگر گاو یک می‏ باشد نیک رنجش رسد در شیار کردن این همه تعلّق های خلقان گوناگون و همه پیشه ‏های مختلف در جهان کارکنان الله ‏اند بنگر که الله به سر خارید نشان نمی ‏گذارد اگر انکاری کنند فعل الله را فعل خلقان محسوس است اکنون این همه پایان سفرهاست که به ولایت مقرّ می ‏روی پیش از آنکه بدان شهر بروی چون پای در حد آن ولایت نهی بوی آن هوا به مشامت برسد و آنگاه مزۀ آب های آن نوع دیگر و سبزه های آن را طراوت دیگر و میوه ‏های آن را لطیفی دیگر و بینی که مردمان آن شهر پیش تو باز می ‏آیند زبان ایشان و لغت ایشان نوع دیگر و اسپان برنشسته و از آن باغ ها که بیرون آن شهر باشد گل ها ببینی دست ها باز کرده و پیش تو می ‏آیند که‏ فَرَوْحٌ وَ رَیْحَانٌ وَ جَنَّةُ نَعِیْمٍ‏و میدان ها ببینی گسترده هرکه باادب ‏تر رفته و حرمت‏ دارنده ‏تر بوده در آن میدان درآرند تا گوی بازد و از برای کوفتگی راه که دیده باشی بشارت دهند که‏ أَلَّا تَخَافُوْا وَ لَا تَحْزَنُوْاهوایی که مدد از شفقت یافته باشد و آبی که مدد از رحمت یافته باشد چه عجب هوایی باشد یا رب تا چه هوا دارد آن عالمی که وجود همه چیزها از آنجا می ‏روید وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد