بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 78
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
فاتحه می ‏خواندم گفتم ای الله شکر و آزادیو ستودن همه اجزای عالم تو راست یعنی هر جزو موجودی فربه شده هستی از برکت آسیب تو دارد و هر جزو موجودی لب برنهاده است و از لطف تو همی نو شد و فربهِ هستی می‏ شود و در جمالت نگاه می‏ کند و برمی ‏بالد و می ‏افزاید و این جزو هوا و محبتم که به ذکر این کلمه و این دید هست شد و زیاده شد و هم فربه شدۀ هستی شد این همه از نظر کردن شد به تو این خود حیات و لطف توست که اجزای موجود از هر طرف‏خود می ‏بیند و فربه می ‏شود تا آن نغزی و لطفی که در توست تا خود چه جان‏ فزای باشد آن را که داند تَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِیْ وَ لَا أَعْلَمُ مَا فِی نَفْسِکَ‏اکنون از ستودگی وصف توست که همه اجزای موجودات به وجود فربه هستی می‏ شود سُبْحَانَکَ می ‏گفتم یعنی که ای الله چه پاکی و چه پاکیزه ای تو که همه نقش حَورا و عَینا و جمال همه اصناف حیوانات و خرّمی همه گل ها و سبزه ها و آب های خوش و بادهای وزان و همه خوشی ها و همه آرزوها کَلَفۀروی جمال حضرت خاص تو می ‏شود و همه گرد و خاشاک کوی تو می‏ شود یا رب تا آن هوای درگاه خاص تو چه هواست که این همه هواها آنجا زحمت می ‏شود با این همه الله رحیم است رحیمی می‏ کند و غم ‏خوارگی می‏ کند همه را، در آن وقتی که تو را غم و اندیشه کاری پیش آید نظر می ‏کن که الله چگونه غم ‏خوارگی می ‏کند تو را ولیکن کسانی بسیار دارد به هر جایی و به همه غم ‏خوارگی می‏ باید کرد و به هر شخصی متولّی روح نصب کرده است تا آن غم ‏خوارگی می ‏کند آخر ببین که آن غم‏ خوارگی می ‏کند آخر ببین که غم ‏خوارگی در روح که می ‏کند در این سخن مریدم نعره بزد گفتم نوشت باد که شراب مهنّا می ‏نوشی و شراب بی‏ خُدوک‏و بی ‏خمار نوش می ‏کنی و این نعرۀ تو شراب جان ‏فزایست که جان در عشق او جان گداز است وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد