بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل 73
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بِسْمِ اللهِ الرَّحَمنِ الرَّحِیْمِ‏ می‏ خواندم گفتم که به حرمت بسم الله و به نام و آوازۀ بسم الله اجزای عالم و ابعاض عالم ارزاق از اسباب می‏ ستانند چو الله خود را رحمن و رحیم می‏ فرماید از بهر آن می‏ فرماید تا بسیار امیدها بدارید به اسم الله امّا شما در این مقدّمه دنیا سخت شده ‏اید و رنج می ‏بینید و همه مقدمات را فراموش کرده ‏اید همچون خس که در دریا باز به هر جایی‏تعلّق می‏ کند باز چون آب او را آسیب زند از آن موضع بیندازدش‏ ای تو در آسمان و زمین بوده و همه را فراموش کرده بر این سفرۀ آسمان نگر به قرص های ستارگان و کاکیماه در میانه برکند و ره شعر هوا و مدّبران فرشتگان که ذات شریفان‏را ننگ آید از شربت هوا این لقمه را به دهان خاک می ‏رسانند و حیوانات چون رگ های مختلف و چون چشم و سپیدی وی و گوش و بینی همه مدد می‏ گیرند لاجرم هر حیوان درخور خود غذا می‏ گیرد و هر رگی در سنگ ها از یاقوت و لعل و زر و نقره درخور اهلیّت خود غذا می‏ گیرند حضرتی که آش آسمان به دل سنگ می ‏رساند اگر آش رحمت به اجزای خاکی تو رساند چه عجب تو این الاغ تیزتک را نگر که تازیانۀ برق در دست گرفته است و بانگ رعد می‏ زند و سحاب بی ‏کار را از کنارهای جزایر و کوه ها جمع می ‏کند تا آب کشند و گل‏ کاری کنند و این خزینۀ‏دنیا را معمور دارند همچنان لطایف صنع خود را در گوشت‏ پارۀ دل بشر نقش فرمود تا بر آن منوال کار جهان را راست آرند تو نقشی و صورتی در خانۀ خود نکنی مگر از بهر زِه و احسنت کنی پس چه می ‏پنداری که الله این چندین صور را نه از بهر حمد و ثنا کند تو را اگر خانه ای باشد و تو زیردستان را نگویی که این را بکنید و آن را نکنید گویند مگر این خم است و یا در و دیوار است که او را سخن نیست ببین تو این صفت را به حکیم قادر چگونه روا می ‏داری عجب او را حکم و امر و نهی نباشد إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَشما سرور باشید بر این شرط زیرا که شما تشنۀ آب شهوات و مزه ها می ‏باشید چو از بیابان عدم برآمده‏ ایت از آن بخورید که‏ إِنَّ اللهَ مُبْتَلِیْکُمْ بِنَهرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَّمْ یَطعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اَغْتَرَفَ غُرفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلَّا قَلِیْلًا مِّنْهُمْ‏شما را دوستدار نفس ‏آفرینم و بفرمایم که نفس را دشمن دارید پنج درِ حس خمستان به معاینه با این جهانتان گشاده کنم تا که مصلح این حال باشید باز در تاریک عقل را به حکم استدلال راه دهیم و بفرمایم که ترک این معیّن کنید و راه استدلال گیرید همه چیزها این صورت امانت را نیارستند برداشتن و آدمی برداشت با زانو و میانگاه و گردن و فرمان آمد که ای امانت در گردنش لازم باش إِنَّهُ کَانَ ظَلُوْماً جَهُوْلًایعنی که چنین باری نفیس و با خطر برداشته است و در پایان اگر سودی کند چنان ملکی که بهشت است به دست آرد و اگر زیان کند به چنان عقوبتی که دوزخ است برسد با چنین امانت مُغفّل زیستن و بی ‏کار باشیدنظلومی باشد و جهولی باشد در حق خود به حال چنین امانتی این بیان از بهر آن است تا سرسری نباشید در کار دین با چنین امانتی وَاللهُ اَعلَم. بهاءُالدّین وَلَد