بهاءُالدّین وَلَد
جزو اول
فصل ۴
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اعوذ و الحمد للّه می خواندم، چنانکه کسی پیش خداوندگار خود نشسته باشد و صد هزار ثنا و دعا می گویدش و می ستایدش و می زارد و می نالد و عشق ها عرضه می دارد، همچنان گویی این حرف ها که می خوانم و این نظرهای من به مودّت همچون اغانی و چنگ و رباب و دف و سرناست با معشوق خود، و من همه جای گردانم، چنانکه کسی رباب می زند و در شهر می رود. و می بینم که اللّه هر ساعتی پیالهٔ نظر مرا پر از شرابی می کند و من به وجهِ کریم او نوش می کنم در میان این پوست و گوشت. و در هر صاحب جمالی که نظر کنم، اللّه اجزای مرا از آن مزه پر می کند، چنانکه همه اجزام می شکفد؛ و اینچنین نظر سبب صحّت تن است، اما عزم کردن به چیزی دیگر جان کندن است و نقصانِ تن است. اکنون این خبث را از میانه پاک کنم و دگرها را نوش کنم. باز در گوشهٔ دامن عرصهٔ قهرِ اللّه می نگریستم، صد هزار سر می دیدم از تنه برداشته و پیوند از پیوند جدا کرده، و از رویِ دیگر می بینم صد هزار رود و جام ها و اغانی و بیت و غزل ها و بر گوشه دیگر صد هزار خدمتکار رقّاص با وجد ایستاده و گل دسته های جان را از روضهٔ انس به دستِ هر کالبدی بازداده، و می دیدم که همه روح ها همین جزو لا یتجزّی بیش نیستند و همه پران شده اند و بر اللّه می نشینند و از اللّه می خیزند و از اللّه می پرند همچون ذرایر در ضوء اللّه بی قرار باشند. و می دیدم که کالبدها همچون بستانی ست که اللّه آن را آب و هوا و رنگ و بوی می دهد، و کالبد چون گدایان چشم باز نهاده باشند که تا اللّه آثار راحت ها از کجا بفرستد و اللّه اعلم. بهاءُالدّین وَلَد