الهامی کرمانشاهی
خیابان دوم
بخش ۸۴ - پیاده ماندن مارد وسرزنش شمر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو شمرش پیاده به هامون بدید بشد شاد و ازدل خروشی کشید برآورد او از گواژه زنان به مارد چنین گفت ای پهلوان چه آمد ترا دار و بردت چشد همان اسب هامون نوردت چه شد تو آنی که گفتی سرصد سپاه به زیر آورم چون شوم رزمخواه کنون از چه از نیزه ی یک سوار جدا ماندی از اسب آسیمه سار پیاده چه جویی دگرکارزار چه کردی درآندم که بودی سوار اگر می توانی بدین سوی پوی برآن رهنوردت زمانی بموی که ایدون از آن نیزه ی شصت بند بخوابد تنت درکنار سمند زبیغاره ی شمر شد پر ز شرم چکید از رخانش همی آب گرم به لشگر درش بود یک مادیان سبک پوتر از باره ی آسمان مرآن بادپا طاویه داشت نام بد از مجتبی (ع) سبط خیرالانام که او را از آن شه زروی نفاق به غارت ببردند اهل عراق خروشیدمارد سری پر زکین سوی بنده ی خویش وگفت این چنین که نسپرده ام تا ره هاویه بیاور به نزدیک من طاویه پرستنده آمد چو باد دمان بیاورد زی پهنه ی آن زمان الهامی کرمانشاهی