مجد همگر
شعر های متفرقه
شمارهٔ ۴: شب تا به سحر منم بدین درد - نالان نالان چو ناتوانان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب تا به سحر منم بدین درد نالان نالان چو ناتوانان گردان گردان به هر در و کوی گویان گویان چو پاسبانان فریاد ز محنت غریبان زنهار ز حسر جوانان خرمن خرمن سرشک ریزان دامن دامن گهر فشانان جویان جویان به هر بیابان پویان پویان پی شبانان روز از سر راه بر نخیزم در ره نگران چو دیده بانان گریان گریان شوم پذیره پرسان پرسان ز کاروانان از نام و نشان نازنینان و ز بوم و دیار مهربانان گویند مرا سرشک کم ریز این سر سبکان دل گرانان نه اشک که خون دل بریزم بر خاک عزیز آن جوانان نه آب که دیدگان ببارم بر درد و دریغ نازنینان ای باد ببر پیام زارم روزی که رسی به خاک آنان بگذار اگر چه بی زبانی بازآر پیام بی زبانان چون گل برود دگر چه ماند جز خار به دست باغبانان در خاک فتاد آب چشمم از چشم بدان و بدگمانان مجد همگر