مجد همگر
قطعه ها
شمارهٔ ۵: پناه ملک جهان مقتدای روی زمین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پناه ملک جهان مقتدای روی زمین توئی که هست ز رای تو آسمان محجوب توئی که اختر سعد تو چون طلوع کند زمام خویش دهد مشتری به دست غروب توئی که هست ملاقات تو جلای عیون توئی که هست محاکای تو شفای قلوب ز هول صرصر قهرت چنان بلرزد خصم که شاخ بید ز آسیب صدمه های مهوب گه نفاذ توئی آمر و جهان مامور ز روی صدق توئی غالب و جهان مغلوب ز بحر طبع تو هر لحظه کلک غواصت هزار رشته پر از در کشد همه مشعوب بر آخر هوس امروز بوستان فلک ز پای قدر تو دارند التماس رکوب بزرگوارا این قطعه نزل صدر تو نیست اگر چه نیست کسی را سخن بدین اسلوب یکی حدیث ز من بنده گوش کن به کرم که بر کریم بود استماع آن به وجوب ز شرح رنج دل و دستگاه من اثریست حدیث تنگی کنعان و محنت یعقوب سپهر کور که مهمانسرای سفله نماست در این زمان که شدستم به دور او منکوب به صبح می دهد از گوشه دلم مطعوم به شام می کند از خون دیده ام مشروب دلم ز دشمن گمراه خشم یافت ز شاه بلی ز کرده ضالین پسر شود مغضوب شدم به نسبت فضل و هنر چنین محروم مباد هیچ مسلمان بدین سخن منسوب به فضل اگر پدرم حشمت و بزرگی یافت چنانکه تخت سلاطین عهد را محبوب به چشم خویش بسی دیده ام که شاهانش فزوده اند به تشریف زر بر او مرکوب پیاده گشتم و مفلس شدم ز شومی بخت زهی قضیه معکوس غالب و مقلوب ترا از ایزد وهاب موهبت این باد که گنج قارون گردد به دست تو موهوب مجد همگر