مجد همگر
غزل ها
شمارهٔ ۳۶: خورشید رخت چون ز سر کوی برآید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خورشید رخت چون ز سر کوی برآید فریاد زن و مرد زهر سوی برآید مه کاسته زانروی برآید که به خوبی هر شب نتواند که چو آن روی برآید مرد ارشنود بوی تو از زن ببرد مهر زن گر نگرد سوی تو از شوی برآید چون قد تو کی سرو دلارای بروید چون روی تو کی لاله خود روی برآید بر دیده من پای نه ای سرو سهی قد نه سرو سهی قد ز لب جوی برآید یارب چه بلائی که چو بالا بنمائی فریاد ز عشاق بلا جوی برآید گر ناله دلها شنوی در شب تیره از هر خم زلف تو دو صد موی برآید دانی که من از زلف تو کی دست بدارم آن روز که از ناخن من موی برآید مجد همگر