بارق شفیعی
گزیده اشعار
کاش!
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پهن دشتی است این جهان و در آن از حوادث هزار شیب و فراز آدمی رهروی است آبله پا عمر کوتاه و آرزوش دراز گلشن آرزوش باغ دلی است که گلش سیلی خزان نخورَد بار و بندی ز این و آن نبود منت لطف باغبان نبرد دل به دوشیزگان باغ دهد جام نرگس به سر فراز کند جلوهٔ گل برهنه تر بیند دیده را آشنای راز کند رمز خوش جلوگی بداند و زآن: هنر دلبری بیاموزد زآفتاب حقیقتی که در اوست چهره در بزم جان بر افروزد لیک عمری برفت و راه نیافت به سرا پردهٔ وصال نشد یک قدم ره به راه دوست نرفت تا که صد بار پایمال نشد جان به جانان رسیده بود ولیک آن چه افزود اضطراب ورا نفس از تیرگیّ کالبدش تیره ابری شد آفتاب ورا کاش در بند تن نبود کسی کاش این کالبد نبود و غمش غم چاقیّ و لاغری دارد سوختم؛ سوختم ز بیش و کمش!! کابل، ١١/۹/١۳۳٧ بارق شفیعی