صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۴۱: دل سودازده در طره دلدار افتاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل سودازده در طره دلدار افتاد گل بچینید که دیوانه به بازار افتاد همچو مفلس که فتد راه به گنجش ناگاه بوسه را راه به کنج دهن یار افتاد هر تنک حوصله ره یافت در آن خلوت خاص شیشه ماست که از طاق دل یار افتاد بر دل خونشده دندان نگذارد، چه کند؟ کار گوهر چو به انصاف خریدار افتاد نیست ممکن نشود نقل مجالس اشکش دیده هر که بر آن لعل شکر بار افتاد از جبین گوهر جان را چو عرق ریخت به خاک راه هرکس که به این وادی خونخوار افتاد سنگ طفلان شمرد کوه گران را صائب عاشقی را که چو فرهاد به سرکار افتاد صائب تبریزی