صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۲۳۹: صدف گرد یتیمی از رخ گوهر نمی شوید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صدف گرد یتیمی از رخ گوهر نمی شوید زبیم چشم، روی طفل خود مادر نمی شوید نشد شیرینی گفتار من از شوربختی کم که بحر تلخرو شیرینی از گوهر نمی شوید نبرد از عیش من شیرینی گفتار تلخی را سخن زنگار طوطی را زبال و پر نمی شوید به ساغر زنگ غم نتوان زدودن از دل پرخون که شبنم داغ را از لاله احمر نمی شوید نگردد محو خط سرنوشت از گریه کردنها که تیغ آبدار از خویشتن جوهر نمی شوید زجوهر در سرشت سخت رو جهل است محکمتر کجی را از نهاد تیغ، روشنگر نمی شوید زعصیان چون سیه گردید دل بر گریه زورآور که از اشک ندامت هیچ کس بهتر نمی شوید سفید از گریه تا ابر سیه گردید، دانستم که کس روی سیه را به زچشم تر نمی شوید چنان گرم است عاشق در سراغ آن بهشتی رو که از خود گرد ره در چشمه کوثر نمی شوید به رنگ آن عقیق آتشین از آب می لرزم اگرچه آب گوهر رنگ از گوهر نمی شوید مشو خودبین کز این آیینه با آن تشنه جانیها به آب خضر دست خویش اسکندر نمی شوید به امید چه دل را آب سازد عاشق مسکین؟ که رو در چشمه خورشید آن کافر نمی شوید اگر از مد احسان آب دریا بهره ای دارد چرا گرد یتیمی صائب از گوهر نمی شوید؟ صائب تبریزی