صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۳۷: بده ساقی می گلگون که ایام بهار آمد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بده ساقی می گلگون که ایام بهار آمد عجب آبی جهان خشک را بر روی کار آمد مگر آن سرو سیم اندام عزم گلستان دارد؟ که گل از شاخ بیرون با طبقهای نثار آمد نظر بر روزن خورشید دارد آب و رنگ گل مگر از پرده بیرون چهره آن گلعذار آمد؟ اگر شاخ گل از گلزار شد دامن کشان بیرون بحمدالله که سرو قامت او پایدار آمد مگر رشک جمالت داد مالش لاله رویان را؟ که بوی خون به مغزم از نسیم لاله زار آمد حصاری نیست غیر از جام، طوفان حوادث را به کشتی می توان سالم زدریا بر کنار آمد برون کن خارخار خار بیرون کردن از خاطر که با دست نگارین گل برون از شاخسار آمد رم وحشی غزالان شد نگاه چشم قربانی شکار انداز من هر جا به انداز شکار آمد مروت نیست دست خواهش ما برقفا بستن پس از عمری که نخل آرزومندی به بار آمد ز زخم خمر چندین دوزخ سوزان فرو خوردم که گلزار بهشت از در مرا بی انتظار آمد بشارت باد مخموران این گلزار را صائب که جام لاله لبریز از شراب بی خمار آمد صائب تبریزی