صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۲۹: سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سخن را از خموشی پرده بر رو گر دهن پوشد دهان تنگ آن شیرین تکلم را سخن پوشد شهید عشق هیهات است غیر از خون کفن پوشد که دریا از کفی کز خود بر آرد پیرهن پوشد نمی اندیشد از غماز هر کس پاکدامن شد که بر تقصیر یوسف پرده چاک پیرهن پوشد ز استغنا نپردازد به عاشق حسن سنگین دل مگر از خون خود تشریف رنگین کوهکن پوشد لطافت را لباس ظاهری بی پرده می سازد به عریانی تن خود را مگر آن سیمتن پوشد فروغ ماه در ابر تنک پنهان نمی ماند تن سیمین او را نیست ممکن پیرهن پوشد روان شو تشنه جانان را اگر سیراب می سازی که خط نزدیک گردیده است آن چاه ذقن پوشد شود پروانه بیتاب را از سوختن مانع اگر پیراهن فانوس شمع انجمن پوشد بود زهر اجل، خشم و غضب پاکیزه گوهر را که از کف وقت طوفان بیشتر دریا کفن پوشد به گل نتوان نهفتن پرتو خورشید را صائب زهی نادان که خواهد پرده بر روی سخن پوشد صائب تبریزی