صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۱۰۲: خوشا رندی که در میخانه اش آن آبرو باشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خوشا رندی که در میخانه اش آن آبرو باشد که چون از پا فتد بالینش از دست سبو باشد گهی زانو به زانو با صراحی تنگ بنشیند گهی همدست ساغر، گاه همدوش سبو باشد بیا ای دردمی فکری به حال خاکساران کن سر ما تا به کی از مغز خالی چون کدو باشد؟ زتاب عارضت آب طراوت سوخت در جویش میان مردمان آیینه دیگر با چه روا باشد؟ سر خود گیر از بالین ما ای سوزن عیسی که زخم سینه چاکان تشنه خون رفو باشد پریشان گفتگویی کز خط تسلیم سر پیچد بهل تا از رگ گردن طنابش در گلو باشد زجسم خاکی خود زیر بار محنتم صائب که می ترسم غبار خاطر آن تندخو باشد صائب تبریزی