صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۰۵۹: زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
زیاد آن ستمگر از رخ من رنگ می ریزد دل این شیشه نازک زنام سنگ می ریزد نمی دانم چه می سازد درین بستانسرا دیگر که از گل باز معمار بهاران رنگ می ریزد نبیند زرد رویی در خزان از تنگدستیها در ایام خزان هر کس می گلرنگ می ریزد مترس از ناله ما بیدلان ای دشمن ایمان که اول بیجگر از خود سلاح جنگ می ریزد بلای آسمانی توبه کرد از مردم آزاری همان زان نرگس نیلوفری نیرنگ می ریزد دل دیوانه من سرمه چشم غزالان شد هنوز از دست و دامن کودکان را سنگ می ریزد مگر کوتاهیی دیده است از زلف دراز خود؟ که رنگ تازه ای حسن از خط شبرنگ می ریزد نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد نباشد یک نفس بی فتنه ای چشم کبود او بلا پیوسته از گردون مینا رنگ می ریزد چه رنگینی دهد مشاطه آن دست نگارین را؟ که خون بیگناهانش مدام از چنگ می ریزد زدست ممسکان آید به سختی خرده ای بیرون زروی سخت آهن این شرار از سنگ می ریزد به طوفان می دهد موج حلاوت خاک را صائب اگر زین گونه شکر زان دهان تنگ می ریزد صائب تبریزی