جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۷۳: هر کجا بشکفد گلستانی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر کجا بشکفد گلستانی نبود بی هزار دستانی دل سوزانم از خم زلفت همچو شمعی ست در شبستانی خال عنبر بر آن کناره روی همچو زاغی ست در گلستانی در سرم تا هوای زلف تو خاست نیست ما را سری و سامانی بوالعجب حالتی که می ورزد عشق آشفته پریشانی من به وصل تو کی رسم، لیکن تا بود جهد می کنم جانی بر لب دجله کی توان دانست حالت تشنه در بیابانی ؟ هر نصیبی رسد به درویشی چون کریمی بگسترد خوانی آخر ای ابر رحمت ایزد بر سر ما ببار بارانی هست شعر جلال سحر، ولی نیست اندر جهان سخندانی جلال عضد یزدی