جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۲۳۵: درد ما دوری درمان برنتابد بیش ازین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
درد ما دوری درمان برنتابد بیش ازین پشت طاقت بار هجران بر نتابد بیش ازین هیچ زلفی بار دلها برنگیرد بیش از آن هیچ جانی درد جانان بر نتابد بیش ازین من که وصلش رانده ام در هجر تا کی داردم سلطنت ورزیده زندان برنتابد بیش ازین هر که عمری رانده باشد کامی اندر دولتی محنت حال پریشان برنتابد بیش ازین ما به بویی از نسیم زلف جانان مانده ایم هستی ما منّت جان برنتابد بیش ازین من همی بارم سرشک و عقل می گوید مکن عالم از خاک است و طوفان برنتابد بیش ازین دود هم روزی برآید از گریبان جلال کآتش اندر زیردامان بر نتابد بیش ازین جلال عضد یزدی