جلال عضد یزدی
غزلیات
شمارهٔ ۶۱: بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بویی ز سر زلف به عالم نفرستاد کاندر پی او قافله غم نفرستاد تا طرّه او روز جهان را به شب آورد مهتاب رخش نور به عالم نفرستاد فریاد من از دست طبیب است که دانست احوال دل ریشم و مرهم نفرستاد گفتیم قدم رنجه کند بر سر بیمار مردیم و کسی نیز به ماتم نفرستاد بر دست صبا بویی از آن زلف دلاویز می گفت که بفرستم و آن هم نفرستاد در بادیه از تشنگی ام جان به لب آمد و او شربتی از چشمه زمزم نفرستاد نقش رخ او حیف که بر جان جلال است کس حور بهشتی به جهنّم نفرستاد جلال عضد یزدی