بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۳۱۱: در بساطی که دم تیغ ادب آختهاند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در بساطی که دم تیغ ادب آخته اند بی نیازان سر و گردن به خم افراخته اند نه فلک را به خود افتاده سر وکار جدال عرصه خالی و ز حیرت سپر انداخته اند در مقامی که دل و دیده و دیدار یکیست همه داغند که آیینه نپرداخته اند چه بهار و چه خزان در چمنستان حضور عرض هر رنگ که دادند همان باخته اند همچو عنقاکه به جز نام ندارد اثری همه آوازه ی پرواز ز پر ساخته اند بلبلان چمن قرب به آهنگ یقین می سرایند و همان هم سبق فاخته اند از ازل تا به ابد آنچه تماشا کردیم خود نمایان خیال آینه پرداخته اند گر به منزل نرسیده ست کسی نیست عجب کان سوی خویش ندارند ره و تاخته اند چاره ی خودسری خلق چه امکان دارد شش جهت انجمن عیش به غم ساخته اند خودشناسی عرض جوهر یکتایی نیست بیدل اینها همه خویشند که نشناخته اند بیدل دهلوی