بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۹۷۲: اگر معشوق بیمهر است وگر عاشق وفا دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر معشوق بی مهر است وگر عاشق وفا دارد تماشا مفت دیدنها محبت رنگها دارد شرار کاغذ ما خندهٔ دندان نما دارد طربها وقف بیتابی که آهنگ فنا دارد به واماندن نکردم قطع امید ز خود رفتن شکست بال اگر پرواز گم کرده صدا دارد ز بس مطلوب هر کس بی طلب آماده است اینجا اجابت انفعال از شوخی دست دعا دارد درین محفل زبونیم آنقدر از سستی طالع که رنگ ناتوانی هم شکست کار ما دارد به صد جا کرده سعی نارسا منزل تراشیها و گرنه جادهٔ دشت طلب کی انتها دارد که می خواهد تسلی از غبار وحشت آلودم که چون صبح این کف خاکستر آتش زیر پا دارد سبب کم نیست گر بر هم ز نی ربط تعلق را چو مژگان هر که برخیزد ز خود چندین عصا دارد حقیقت واکش نیرنگ هر سازی ست مضرابی تو ناخن جمع کن تا زخم ما بینی چها دارد به خجلت تا نیاید وام معذوری اداکردن نماز محرمان پیش از قضا گشتن قضا دارد ز حرص منعمان سعی گدا همگن مدان بیدل که خاک از بهر خوردن بیش از آتش اشتها دارد بیدل دهلوی