بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۵۳۴: ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای غرهٔ اقبال سرانجام تو شوم است مرگت به ته بال هما سایهٔ بوم است چون پیر شدی از امل پوچ حیاکن یکسر خط تقویم کهن ننگ رقوم است این جمله دلایل که ز تحقیق توگل کرد در خانهٔ خورشید چراغان نجوم است ای دعوی علم و عمل افسون حجابت گرد تب وتاب نفس است این چه علوم است طبع تو اگر ممتحن نیک و بد افتد غیر از دهن مار جهان جمله سموم است بی وضع ملایم نتوان بست ره ظلم دیوار و در خانهٔ زنبور ز موم است دل با دوجهان تشنگی حرص چه سازد بریک چه بی آب ز صد دلو هجوم است از عاریت هرچه بود، عارگزینید مسرور امانات جهول است و ظلوم است بیدل تو جنونی کن و زین ورطه به در زن عالم همه زندانی تقلید و رسوم است بیدل دهلوی