بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۶: بسکه شد از تشنهکامیهای ما نایاب آب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بسکه شد از تشنه کامیهای ما نایاب آب دست ازنم شسته می آید به روی آب ، آب هیچکس زگردش گردون نم فیضی نبرد کاش ترگردد ز خشکیهای این دولاب آب دم مزن گر پاس ناموس حیا منظورتست موج تاگل کردهم چنگ است و هم مضراب آب انفعال آخر به داد خودسریها می رسد می کشد از چنگ آتش دامن سیماب آب چون هواکز آرمیدن جیب شبنم می درد می کند مجنون ما را نسبت آداب آب یک گهر دل درگره بند و محیط ناز باش اینقدر می خواهد از جمعیت اسباب آب حق جدا از خلق و خلق از حق برون ، اوهام کیست تا ابد گرداب در آب است و درگرداب آب شبنم این باغم ازتمهید آرامم مپرس می فشارم چشم و می ریزم به روی خواب آب موجها باید زدن تا ساحلی پیدا شود می کشد خود را اپن دریا به صد قلاب آب رفتن عمر از خم قامت نمی خواهد مدد هر قدم سیر پل است آنجا که شد نایاب آب نیست جای شکوه گر ما را ز ما پرداخت عشق درکتاب ما غشی بوده ست و در مهتاب آب عمرها شدبیدل از خود می رویم و چاره نیست گوهر غلتان ما را داد سر در آب ، آب بیدل دهلوی