بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۲۲: قاصد به حیرتکن ادا تمهید پیغام مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
قاصد به حیرت کن ادا تمهید پیغام مرا کز من نمی ماند نشان گر می بری نام مرا حرفی ست نیرنگ بقا، نشنیده گیر این ماجرا می نیست جز رنگ صداگر بشکنی جام مرا دارم ز سامان الست اول گداز آخر شکست یک شیشه باید نقش بست آغاز وانجام مرا هرچند تا عنقا رسی براوج همت نارسی از خود برآتا وارسی کیفیت بام مرا چون شمع گر وامانده م صد اشک محمل رانده ام رو سبحه گیر از آبله تا بشمری گام مرا برق حقیقت شعله زن آنگه دماغ ما ومن ناپخته باید سوختن اندیشهٔ خام مرا گردون که داغش باد مه ، تا نشکند صبحم کله در پردهٔ روز سیه می پرورد شام مرا بر بوی صید رحمتی دارم سجود خجلتی یک دانه نتون یافتن غیر ز عرق دام مرا چشمی که شد حیران او برگل نمی آید فرو آن سوی باغ رنگ و بو نخلی ست بادام مرا بیدل زکلکم می چکد آب حیات نیک و بد خضر است اگرکس می خورد امروز دشنام مرا بیدل دهلوی