بیدل دهلوی
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۱۰: کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
کی بود سیری ز نازآن نرگس خودکام را باده پیمایی گرانی نیست طبع جام را من هلاک طرزاخلاقم چه خشم وکوعتاب بوی گل آیینه دار است از لبت دشنام را ضبط آداب وفاگریک تپش رخصت دهد چون پر طاووس در پروازگیرم دام را کامیاب از لعل اوگشتیم بی اظهار شوق ازکریمان نیست منت بردن ابرام را دل زعشقت غرق خون شد نشئه هابالدبه خویش احتیاج باده نبود رند خون آشام را نیست بی افشای راز عاشقان پرواز رنگ بال و پر باید شکست این طایر پیغام را پیش چشمت جزشکست خود نمی یابد امان گر زره جوهر شود بر استخوان بادام را ازکشاکشهای موج بحر، ماهی ایمن است ز انقلاب غم چه پروا مردم ناکام را ای خسیس ازسازشهرت هم نوایت پست ماند از نگین کنده خوش درگورکردی نام را زرد رویت می کند زنگار جهل از انفعال اندکی زین راه برگرد و شفق کن شام را عمرتاباقی ست وحشت گرد پیشاهنگ ماست آبله ننشاند از پاگردش ایام را خاک هستی یک قلم در دامن باد فناست من ز روی خانه می یابم هوای بام را چون سپندم آرزوحسرت کمین آتش ست تا به دوش ناله بندم محمل آرام را بسکه مخمورگرفتاری ست بیدل صید من جوش ساغر می شمارد حلقه های دام را بیدل دهلوی