فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۸۴: بیپرده برآمد مهر زین پرده مینایی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی پرده برآمد مهر زین پرده مینایی از پرده تو ای مه روی، بیرون ز چه می آیی بر یاد شهید عشق، جامی زن و کامی جو گر ساده در آغوشی، ور باده به مینایی ای دل به سر زلفش، دستی زده ای زین روی هم رشته به بازویی، هم سلسله در پایی پیش نظر عاقل، چیزی نبود خوش تر از مسلک مجنونی، وز شیوه شیدایی فردای قیامت را، در چشم نمی آرد دیده است چو من مجنون، هرکس شب تنهایی با فقر و فنا خو کن، زین عالم دون بگذر بنگر چه شد اسکندر، با آن همه دارایی چون فرخی بیدل، کی شد به سخن مشهور بلبل به نواخوانی، طوطی به شکرخایی فرخی یزدی