فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۷۳: گر خدا خواهد بجوشد بحر بیپایان خون
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر خدا خواهد بجوشد بحر بی پایان خون می شوند این ناخدایان غرق در طوفان خون با سرافرازی نهم پا در طریق انقلاب انقلابی چون شوم، دست من و دامان خون خیل دیوان را به دیوانخانه دعوت می کنم می گذارم نام دیوانخانه را دیوان خون کارگر را بهر دفع کارفرمایان چو تیپ با سر شمشیر خونین می دهم فرمان خون کلبهٔ بی سقف دهقان را چو آرم در نظر کاخ های سر به کیوان را کنم ایوان خون ای خوش آن روزی که در خون غوطه ور گردم چو صید همچو قربانی به قربانگه شوم قربان خون فرخی را شیرگیر انقلابی خوانده اند زآن که خورد از شیر خواری شیر از پستان خون فرخی یزدی