فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۲۴: آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه میکند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن پری چو از، بهر دلبری، زلف عنبرین، شانه می کند در جهان هر آن، دل که بنگری، بی قرار و، دیوانه می کند با چنین جمال، گر تو ای صنم، یک زمان زنی، در حرم قدم همچو کافران، مؤمن حرم، رو به سوی بت، خانه می کند شمع را از آن، من شوم فدا، گرچه می کشد، ز آتش جفا پس به سوز دل، گریه از وفا، بهر مرگ پروانه، می کند پیش مردمش، درد و چشم ریش، کی دهد مکان، این دل پریش یار خویش را، کی به دست خویش، آشنای بیگانه می کند جز محن ز عمر، چیست حاصلم، زندگی نکرد، حل مشکلم مرگ ناگهان، عقده از دلم، باز می کند یا نه می کند فرخی یزدی