فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۱۵: آن غنچه که نشکفت ز حسرت دل ما بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن غنچه که نشکفت ز حسرت دل ما بود وان عقده که نگشود ز غم مشکل ما بود مجنون که به دیوانه گری شهره شهر است در دشت جنون همسفر عاقل ما بود گر دامن دل رنگ نبود از اثر خون معلوم نمی شد دل ما قاتل ما بود سرسبز نگردید هر آن دانه که کشتیم پا بسته آفت زدگی حاصل ما بود دردانه مه بود و جگر گوشه خورشید این شمع شب افروز که در محفل ما بود این سر که به دست غم هجر تو سپردیم در پای غمت هدیه ناقابل ما بود از راه صنم پی به صمد بردم و دیدم مستوره آئینه حق باطل ما بود فرخی یزدی