فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۰۹: گر از دو روز عمر مرا یک نفس بماند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر از دو روز عمر مرا یک نفس بماند در انتظار ناجی فریادرس بماند هرکس ببرد گوی ز میدان افتخار جز فارس را که فارس همت فرس بماند دل می تپد به سینه تنگم ز سوز عشق چون مرغ بی پری که به کنج قفس بماند در انتظار یار سفر کرده سال هاست چشمم به راه و گوش به بانگ جرس بماند مفتی شراب خورد و صراحی شکست و رفت مطرب غنا نخواند و به چنگ عسس بماند هر گل شکفت و رفت به باد از جفای چرخ اما برای خستن دل، خار و خس بماند در شاهراه علم که اصل سعادت است هرکس نرفت پیش ز مقصود پس بماند فرخی یزدی