فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۰۷: عمریست کز جگر، مژه خوناب میخورد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عمری ست کز جگر، مژه خوناب می خورد این ریشه را ببین ز کجا آب می خورد چشم تو را به دامن ابرو هرآنکه دید گفتا که مست، باده به محراب می خورد خال سیه به کنج لب شکرین تست یا هندویی که شیره عناب می خورد دل در شکنج زلف تو چون طفل بندباز گاهی رود به حلقه و گه تاب می خورد ریزد عرق هرآنچه ز پیشانی فقیر سرمایه دار جای می ناب می خورد غافل مشو که داس دهاقین خون جگر روزی رسد که بر سر ارباب می خورد دارم عجب که با همه امتحان هنوز ملت فریب «لیدِر» و احزاب می خورد با مشت فرخی شکند گرچه پشت خصم اما همیشه سیلی از احباب می خورد فرخی یزدی