فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۰۳: آن دسته که سرگشته سودای جنونند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن دسته که سرگشته سودای جنونند پا تا به سر از دایره عقل برونند دانی که بود رهرو آزادی گیتی آنانکه در این بادیه آغشته بخونند در محفل ما صحبتی از شاه و گدا نیست دانی همگی عالی و عالی همه دونند با پنجه برآرند زبان از دهن شیر آنانکه ز سر پنجه تو زبونند جویای وکالت ز موکل نبود کم این دوره جگر سوختگان بس که فزونند از جلوه طاوسی این خلق بترسید کز راه دورنگی همه چون بوقلمونند چون زاغ کشاندند سوی خانه خرابی این خانه خرابان که به ما راهنمونند فرخی یزدی