فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۱۰۲: چنان کز تاب آتش آب از گرمابه میریزد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چنان کز تاب آتش آب از گرمابه می ریزد ز سوز دل مدام از دیده ام خونابه می ریزد به مرگ تهمتن از جور زال چرخ در زابل چو رود هیرمند اشک از رخ رودابه می ریزد به جان پروانه شمعم که گاه سوختن از غم سرشک خویش را با حال عجز و لابه می ریزد گزیدم بس ز ناکامی بس انگشت تحیر را از این رو تا قیامت خونم از سبّابه می ریزد گواه دامن پاک سیاوش گشت چون آتش فلک خاکستر غم بر سر سودابه می ریزد من و دل از غم ماهی ز اشک و آه چون ماهی گهی در دجله می خواهد، گهی در تابه می ریزد فرخی یزدی