فرخی یزدی
غزل ها
شماره ۴۹: گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گرچه مجنونم و صحرای جنون جای من است لیک دیوانه تر از من دلِ شیدای من است آخر از راه دل و دیده سر آرد بیرون نیش آن خار که از دست تو در پای من است رخت بربست ز دل شادی و هنگام وداع با غمت گفت که یا جای تو یا جای من است جامه ای را که به خون رنگ نمودم امروز بر جفاکاری تو شاهد فردای من است چیزهایی که نبایست ببیند، بس دید به خدا قاتلِ من دیدهٔ بینای من است سرِ تسلیم به چرخ آنکه نیاورد فرود با همه جور و ستم همّتِ والای من است دل تماشایی تو، دیده تماشایی دل من به فکر دل و خلقی به تماشای من است آنکه در راهِ طلب خسته نگردد هرگز پای پُرآبلهٔ بادیه پیمای من است فرخی یزدی